-
300 گل سرخ
دوشنبه 14 مردادماه سال 1392 22:34
300 گل سرخ یک گل نصرانی ما را ز سر بریده می ترسانی ما گر ز سر بریده می ترسیدیم در محفل عاشقان نمی رقصیدیم.
-
اگر افتخارت
دوشنبه 25 دیماه سال 1391 17:28
اگرافتخارت دل شکستن است،به عزیزانت بگو برایت اسپند دود کنند،،، افتخار که نه،حماسه آفریدی !!!... به من قول بده در تمامی سال هایی که باقی مانده تا ابـــــــــــــد مواظب خودت باشی دیگر نیستم که یاد آوریت کنم...
-
بخوان
پنجشنبه 5 آبانماه سال 1390 11:49
قرآن بخوان قبل از اینکه برایت قرآن بخوانند نماز بخوان قبل از اینکه برایت نماز بخوانند از تجربه دیگران استفاده کن قبل از اینکه تجربه دیگران شوی.
-
درد دل
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1390 23:14
درد دل با دل چرا دنیا پر از حادثه های وارونه است عاشق کسی میشی که عاشقی نمی دونه من به دنبال تو تو به دنبال کسی دیگه هیچ کدوم از ما دو تا به اون یکی راست نمی گه من واسه چشمهای نازنین تو یه دیوونه ام من دوستت دارم ولی علتشو نمی دونم حالا که می خواهی بری بزار نگاهت بکنم چون یه یار دیگه می خوام این دل رو ساکت بکنم عاشق...
-
شیشه
سهشنبه 2 فروردینماه سال 1390 22:12
شیشه میشکند و زندگی میگذرد . نوروز می آید تا به ما بگوید تنها محبت ماندنی است. پس دوستت دارم چه شیشه باشم چه اسیر سرنوشت ... بنابراین در سال جدید نمی دانم در خاطراتت می مانم یا برایت خاطره میشوم . سال نو مبارک
-
تک درختم
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 12:26
...!!! تک درختم سوخت بگذار جنگل بسوزد .
-
در غمی
شنبه 7 اسفندماه سال 1389 21:21
در غمی که اشک نیست، در شادی که لبخند نیست، در بغضی که ناله نیست، در دردی که آه نیست، اح ساس کجاست؟ در احساسی که حس نیست، در دلی که عشق نیست، در دوستی که محبت نیست، در صداقتی که راستی نیست، زندگی کجاست؟ در زندگی که هدف نیست، در هوایی که باد نیست، در خاکی که آب نیست، در باغی که گل نیست، ا نسان کجاست؟ در انسانی که هیچ...
-
غرور
سهشنبه 28 دیماه سال 1389 00:12
آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ، می خواهم بدانم، می خواهم بدانم...
-
تسلیت
پنجشنبه 23 دیماه سال 1389 22:30
تسلیت تسلیت به همشهریام که در فاجعه سقوط هواپیما عزیزانشان را از دست داده اند . . . . تقصیر کی می تونه باشه؟
-
عاشق معلمی
جمعه 26 آذرماه سال 1389 23:50
عاشق معلمی هستم که اندیشیدن را به من بیاموزد نه اندیشه ها را
-
حقیقت انسان
شنبه 24 مهرماه سال 1389 22:49
حقیقت انسان به آنچه اظهار می کند نیست بلکه حقیقت او نهفته در آن چیزی است که از اظهار آن ناتوان است بنابراین اگر خواستی او را بشناسی نه به گفته هایش بلکه به ناگفته هایش گوش بسپار.
-
شاید زندگی
جمعه 26 شهریورماه سال 1389 23:51
شاید زندگی آن جشنی نباشد که آرزویش را داشتی اما حال که به آن دعوت شدی تا میتوانی زیبا برقص
-
دوست
چهارشنبه 20 مردادماه سال 1389 23:38
دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است.
-
وقتی خواستم
چهارشنبه 16 تیرماه سال 1389 18:33
وقتی خواستم ستایش کنم گفتند خرافات است وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است وقتی گریستم گفتند بهانه است وقتی خندیدم گفتند دیوانه است . بدون توضیح:
-
عشق
شنبه 25 اردیبهشتماه سال 1389 23:19
انسان با غرور میتازد، با دروغ میبازد و با عشق میمیرد .
-
خفتن
جمعه 27 فروردینماه سال 1389 23:07
زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که سالها به اجبار خواهیم خفت.
-
خوش به حال آفتاب
جمعه 21 اسفندماه سال 1388 22:29
ای دل من گر چه در این روزگار جامه رنگین نمی پوشی به کام باده رنگین نمی پوشی ز جام نقل و سبزه در میان سفره نیست جامت از آن می که می باید تهی ست ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار گر نکوبی شیشه غم را به سنگ هفت رنگش می شود هفتاد رنگ فریدون مشیری
-
عطر گیسویت
پنجشنبه 29 بهمنماه سال 1388 00:23
دیشب نسیم : عطر گیسویت را برایم آورد. نمی دانی چه سر مست شدم. تا صبح از سرذوق روی تک تک ستاره ها را می بوسیدم. می بینی چه کرده ای با این دیوانه؟! حکایت عطر گیسوی تو و ذوق من، شده است همان مثل پیراهن یوسف و چشمان در حسرت مانده یعقوب. بگذریم... نمی دانی چقدر دلتنگت هستم. از آن دلتنگی هایی که مدام نگاهم تار می شود. هنوز...
-
امروز با دکتر
چهارشنبه 9 دیماه سال 1388 21:01
در شگفتم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی میکنند و بر امام حسین (ع) که آزاد زندگی می کرد میگریند. دکتد علی شریعتی
-
دوست
دوشنبه 11 آبانماه سال 1388 22:54
فرق است بین دوست داشتن و داشتن دوست دوست داشتن امری است لحظه ای ولی داشتن دوست استمرار لحظه های دوست داشتن است ! (دکتر علی شریعتی)
-
آموخته ام
سهشنبه 10 شهریورماه سال 1388 01:00
آموخته ام که ..... کافی نیست فقط دیگران را ببخشم بلکه گاهی خود را نیز باید ببخشم.
-
شطرنج
دوشنبه 29 تیرماه سال 1388 01:39
از پس پرده نگاه کن مثل شطرنجه زمونه هر کس مثل یه مهره توی این بازی میمونه یکی مثل ما پیاده یکی صد ساله سواره یک نفر خونه به دوش و یکی دو تا قلعه داره یک طرف همه سیاه و یک طرف همه سپیدند روبروی هم یه عمره ما رو دارند بازی میدند اونها که اول بازی توی خونه تو و من پیش پای اسب دشمن مهره ها رو سر بریدند ببین امروز هم تو...
-
دومین سالگرد پدرم
پنجشنبه 4 تیرماه سال 1388 01:00
پدر همیشه به یادت هستم ۸۸/۴/۷ دومین سالگرد پدرم
-
آخرین حرف
پنجشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1388 18:03
برایت از چه بنویسم که تمام حرفهایم تکراری است . به آخرین حرفم گوش فرا بده شاید... شاید دیداری نباشد که در دل با تو بگویم. نمی خواهم بنویسم به گدایی عشق تو محتاجم و به بی وفایی محکومت می کنم . حتی نخواهم گفت دیروز و امروزم را به پایت ریختم تا بدانی دوستت دارم ولی شاید ... عشق من آنقدر شعله نداشت تا روح سرکش تو را آرام...
-
از زندگی
سهشنبه 18 فروردینماه سال 1388 00:00
از زندگی هر آنچه لیاقتش را داریم به ما میرسد نه آنچه که آرزویش را داریم
-
سال نو
پنجشنبه 29 اسفندماه سال 1387 00:54
نو بهار است در آن کوش که خوشدل باشی که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است حیف باشد که ز کار همه غافل باشی سال ۸۸ مبارک سال گاو
-
حکایت
جمعه 16 اسفندماه سال 1387 23:23
حکایت جالبی است : فراموش شدگان فراموش کنندگان را هرگز فراموش نمی کنند
-
عشق من
پنجشنبه 1 اسفندماه سال 1387 21:48
من عشقم را به زبان آوردم و قلبم را برای او گشودم سرد و لرزان با ترسی مرگبار بعد ها مسافری بر سر راهش پیدا شد و او رفت ..... ساکت و نامرئی مثل باد .
-
یک نفر
پنجشنبه 1 آذرماه سال 1386 12:50
یک نفر یک جایی تمام رویاهاش لبخند توست و زمانی که به تو فکر می کند احساس می کند که زندگی واقعا با ارزش است پس هر گاه احساس تنهایی کردی این حقیقت رو به خاطر داشته باش یه نفر یک جایی در حال فکر کردن به توست
-
اگر از ظلمت
پنجشنبه 19 مهرماه سال 1386 10:32
اگر از ظلمت ره می ترسی چلچراغ نگاهم را به تو خواهم بخشید اگر از زمزمه ها اگر از حرف کسان اگر از سنگینی چشمی نگران می ترسی من تو را در تن خویش محو خواهم کرد تا تو از من باشی. تو بیا که اگر آمدنت دیر شود یا اگر آمدنت قصه پوچی باشد من تو را ای همه خوب تا دم مرگ نخواهم بخشید...